+ نوشته شده در  92/05/23ساعت 11:1  توسط سعید حیدری  |  یک نظر

سال اول خدمتم وقتی که کلاس دوم تدریس می کردم اتفاقی برایم پیش آمد که فکر کنم  برای شما هم شنیدنی باشد  .

به تازگی درس حسنک کجایی را تدریس کرده بودم . شاید ساعت ۹ صبح بود . از اداره برای بازدید آمده بودند و کلاس ما اولین کلاس بود  . سوالها یکی یکی پرسیده می شد و هر یک از دانش آموزان سعی می کردند که زودتر از بقیه به سوالها پاسخ دهند . در میان سوالها این سوال مطرح شد :

- بچه ها ! این جا کجاست ؟ این جا که ما هستیم اسمش چیه ؟

در حالی که همه ساکت و مات و مبهوت بودند و درست متوجه سوال نشده بودند یکی از دانش آموزان که از او هیچ امیدی نمی رفت و جزو دانش آموزان تنیل کلاس بود با خوشحالی دست بلند کرد و اجازه اجازه کنان خواست که جواب سوال را بدهد . من خوشحال شدم و گفتم که خدارا شکر بالاخره این بچه هم اینجا خودی نشان می دهد و ابروی ما را می خرد . شاید بتوان از این نقطه ی قوت برای تشویق او و پیشرفت درسهایش استفاده کرد  .

مسئول اداره با خوشحالی سری تکان داد و گفت :

-  آفرین پسر خوبم  بگو ببینم اینجا کجاست ؟

و پسر با شور و اشتیاق بسیار پاسخ داد :

- آقا اجازه ! اینجا طویله است .

و ناگهان صدای خنده کلاس را پر کرد .  در حالی که بچه های اداره از این جواب بسیار مات و مبهوت بودند ضمن توضیح کلمه ی طویله برای دانش آموزان و پس از دادن جواب صحیح به آنها با خوشحالی کلاس را ترک کردند .

این اتفاق جالب ، این نکته را برای من دربر داشت که  فهمیدم که دانش آموز حتما معنی کلمه طویله و کاربرد آن را نمی دانسته و از آن به بعد سعی کردم که همیشه  معنی کلمات تازه را به دانش آموزان توضیح داده و از خود آنها نیز بخواهم که معنی کلماتی را که نمی دانند بپرسند .

خاطره ای از محمد رضا رنجبر